include("pappie.php") ?>
Blossom Goodchild, February 13, 2013
بلاسم ۲۵ بهمن ماه ۱۳۹۱
بامدادتان شاد! من می توانم با اطمینان به صداقت خود بگویم. آیا این براستی منم؟ من "در واقع" نمی دانستم این همه صبر و تحمل کمی دارم. بنظر چیزی در حال تغییر نمی آید … حتی اوضاع بدتر بنظر می رسد و احساس خوبی بر نمی انگیزد! چه خبر است؟ آیا می توانید کمی بیش از آنچه که در گفتگوی گذشته داشتیم توضیح دهید؟ گرم ترین درودها بر همگان. تو "احساس" عدم راحتی با ناراحتیهای خود می کنی ، درست می گوییم؟ اگرچه ممکن است چنین بنظر آید که در حال خروج از خط هستید … ولی در واقع … شما در حال فرو رفتن هر چه ژرفتر بدرون درستی و صحتی هستید که بدانید شما "براستی" چه کسانی هستید. پس … براستی این شبیه "احساس" خشم الگوی قدیمی نیست که برای شفا یافتن و زدوده شده باید ظاهر شوند … این نوعی "احساس" دیگر است … می توان گفت 'خشمی نو'؟ چقدر احمقانه بنظر می آید؟ ولی دیدگاه ما اینست که این بهیچ وجه خشم نیست. خوب ، رجزخوانی و بدوبیراه گفتن من به اتاقی خالی و یا اتومبیل ، بدون تردید "احساسی" شبیه خشم است … بی شک فقدان تحمل است. جریان شبیه اینست که من بسختی حتی خودم را تشخیص می دهم … یا بدون شک نه این بخش از خودم را. اجازه دهید این گره پر پیچ و تاب را باز و به ترتیبی برگردانیم که مناسب خواستهای شما باشد. ابتدا … آنچه که شما بعنوان خشم حس می کنید ، اتلاف انرژی است که مخالف با آنچه که "براستی" شما هستید می باشد. این کار خوبی است که شما درک کنید که در واقع "انتقالی عظیم" در درون شما و نیز سیاره در تاریخی که ذکر آن پیش از "کریسمس" به میان آمده بود صورت گرفته (اشاره به ۲۱ دسامبر سال گذشته است) ، حتی اگر کسانی هستند که تمایل به مخالفت با آن دارند … ولی اکنون شاید آنها نیز "احساس" کرده تشخیص دهند که در حقیقت آن انتقال صورت گرفته. آیا تو همان "احساسی" را داری که پیش از این داشتی بلاسم؟ نه … درحالیکه نمی توانم بگویم الزاما "احساس" روشنتری دارم. بگو که چگونه "احساسی" داری؟ عجیب و غریب! براستی که عجیب و غریب! نه اینطرفی و نه آنطرفی … تنها می توان گفت "عجیب و غریب و غیر عادی". اطمینان ندارم که "هم اکنون" من چه کسی هستم. من در حالی رشد کرده ام که خویشتن قدیمی خود را دوست داشتم و اطمینان ندارم که این خویشتن نو خود را دوست داشته باشم. تو میخواستی بگویی 'خویشتن میانی' … مگر نه؟ بلی. حتی غیر عادی تر! ولی این همان است که دقیقا" در حال تجربه آن هستی … شخص میانی! تو در جایی بین قدیم و جدید هستی. بهمین سبب بسیاری از شما انرژی خود را بطور موقت گم کرده اید و اینقدر "احساس" ناهماهنگی با "واقعیت"آنچه که هستید می کنید. "شما در حال انتقال به جهان نو هستید" که توسط خود شما ساخته شده است. ولی این امر بهیچ وجه قابل پذیرش نیست که شما ناگهان در آن جای بیافتید. چون این ساده ترین شیوه برای هماهنگ کردن خودتان نیست ، اگرچه"احساسی غیر عادی" در مورد اینکه در حال عبور و رسیدن به جهان نو هستید ، داشته باشید … بلی رسیدن به جهان نو … و البته بدان خواهید رسید. توضیح دادن آن با معیارهای زمینی کاری بس دشوار است … همچون بسیاری چیزهای دیگر … همانطور که شما می دانید … و اغلب اوقات نیز چنین هستند. تصور کنید که یک دوران انتقالی وجود دارد. زمانی که شما در دریایی 'ناشناخته' غوطه ورید و نمی توانید از آن خارج شوید … و "احساس" می کنید با جریان امواج دریا به اینطرف و آنطرف پرتاب می شوید و چنین بنظر می آید که این جریان امواج ، مسیر مشخصی ندارد. بیشتر شبیه اینست که من درون یک ماشین لباسشویی هستم! آنگاه ما آن رشته طولانی افکار شما را بدست می گیریم. چرخش ماشین لباسشویی پایان یافته و چه چیزی نتیجه آنست؟ همه چیز بخوبی پاکیزه شده! پس بنابراین ما در حال طی یک دوران پاکسازی هستیم؟ بدون تردید. بدین ترتیب همه چیز خوب و درست است. ولی همانگونه که در گفتگوی پیشین گفتم … همیشه یک پاکسازی در جریان است … اصلا" ما به چند دوره پاکسازی نیاز داریم تا آن لکه ها زدوده شوند؟ آیا شما نخواهید گفت که در درون قلب خود "می دانید" که این همان است؟ این همان "تغییر" است. این همان آب کشیدن نهایی است. خوب ، بدون تردید من دوست دارم که چنین بیاندیشم. در درون خود چنین "احساس" می کنم که ما در شرف بدست آوردن چیز "بزرگی" هستیم. بهمان اندازه که 'بزودی' به کلمه شیرینی بدل شده است … "من احساس می کنم" که ما در حال آغاز کردن یک واقعیت نو هستیم که بسیار هم به ما نزدیک است. در حالیکه بسیار نزدیک می تواند یک قرن دیگر معنی دهد! خانواده عزیز ما … دوستان ما که روی کره زمین هستید. به آنچه که "می دانید" بچسبید. اجازه دهید که ما چیزها را در 'نور شفافتری' بنگریم. "شما می دانید" که بنا به دلیلی به روی زمین آمده اید. "شما می دانید" که از این کار هدفی دارید … و آن هدف بسی بیش از پاک کردن کارما (Karma) یا ترقی روح خودتان است. "شما آنرا در درون خود می دانید". ما هم ، در قالب هوشیاری … طی سالیان دراز موجودیت شما با شما کارکرده ایم ، و منظورمان را بدین گونه بیان می کنیم با هرکسی که اراده به خواندن پیامها و مرتبط شدن با آنچه که ما می گوییم دارد نیز کار کرده ایم. "همه" آنچه که ما گفته ایم در جهت "این زمان حال است". "این زمانی که شما هم اکنون در آنید". بسیاری احساس کردند که به آنها دروغ گفته شده و ناامید شدند … بسیاری پذیرفتند که چون در واقع "هیچ چیزی" آشکارا تغییر نیافته پس بهیچ وجه تغییری در کار نیست. "این چنین نبوده". ما شما را "با عشق به این مکان ادراک در درون خودتان" آورده ایم. "یک رویداد" در کار بود. "یک تغییر". شما در حال تجربه تغییر و تحول پس از آن روز هستید. شما در سرتاسر آن جریان با ما همراهی کرده اید چون شما "می دانید" که پیرو "واقعیت وجود خود" هستید. پس همه آنچه که شما گمان می کنید که بسیار بشما نزدیک است … "درست است و صحت دارد". بلی ، ولی بر مبنای خط زمانی و زمانبندی چه کسی؟ شما که زمان ندارید!!! بر مبنای خط زمانی و زمانبندی "راستین" … اگر روحهای روی "زمین" اجازه دهند. دیدید حالا؟ … سرخوردگی از همین جا شروع می شود. ما بسیار زیاد هستیم … شاید میلیونها … که در کلاس درسی که شما در آن سخن می گویید می نشینیم … و ما "می دانیم" که حداکثر تلاش خود را می کنیم. ما "می دانیم"که توانمند به ظهور رساندن جهانی از "عشق و هماهنگی" هستیم … ما "می دانیم" شما خود را بما نمایان خواهید کرد … ما "می دانیم" که اعلامیه وجود و حضور شما را از طریق زمامدارانمان خواهیم داشت. ما بیشترین تلاش خود را برای بیدار کردن دیگران بکار می بریم … کمان نمی کنم که بتوانیم سریعتر از این پیش برویم … ولی اگر ما باید در انتظار باشیم که حدود یک میلیون نفر دیگر آماده شوند … خوب ، این ممکن است چند زندگانی (تناسخ) بیشتر بدرازا بکشد … و بسیاری که مدتهای طولانی در انتظار بوده اند … بسیاری از روحها که در بخشهای پایانی زندگانی خود هستند ، "احساس" سرخوردگی کنند چون ممکن است اینجا نباشند که شاهد پدید آمدنش باشند … نه تنها شاهد پدید آمدنش … بلکه در آن حضور نیز داشته باشند!!! منظور من این است که براستی … چقدر ما باید منتظر باشیم؟ این دقیقا" همان چیزی است که ما تلاش در گفتنش به تو داریم بلاسم. آیا نیرویی که در درون تو در حال افزایش است "احساس" نمی کنی؟ این "احساس" هایی که در حال تجربه آنها هستی و بدان 'خشم' می گویی … ممکن است نمایانگر چیز کاملا" متفاوتی باشد. پس بگویید چیست؟ ممکن است این در واقع خود "شما" باشید … "شما"ی راستین … که ابراز می دارید بیش از این نمی توانید منتظر باشید. که شما بیش از این نمی توانید قدیمی ها را تحمل کنید و آن "احساسی" که شما این چنین عمیق تجربه می کنید ، صرفا" تشخیص آنست که "زمان خروج قدیمی ها فرا رسیده". "اکنون" زمانی است که بسیاری از شما "احساس" تضاد و درگیری درونی بین کهنه و نو خواهید کرد … و این بستگی به شما دارد که این احساسی را که در شما جای نمی گیرد بر طرف نموده از خود دور کنید. استدلال و منطق پنهان شما می گوید که بیش از این آمادگی پذیرش و همراهی با جنبه های بعد سوم را ندارد ، چرا که همتراز و هماهنگ با ارتعاشاتی که شما در حال کسب آنها هستید ، نیستند. شما هنوز آن ارتعاشات را ندارید … از این روی چنان است که در گرداب "احساس" های نه دانستن غوطه ور بوده آن "احساس" پابرجای کامل و با استحکام را ندارید. ممکن است ما جسارت کرده بگوییم که در حال حاضر جایگاهی (از دیدگاه ارتعاشات) که بتوانید بر آن تکیه کنید وجود ندارد! ولی آن جایگاه در انتظار شماست … و بدون تردید وقتی بدان برسید اینرا خواهید "دانست". می توان گفت که در این مرحله از سفر عرفانی خود در جای مشخص و مستحکمی نیستید. در حالیکه این مرحله با همه ناخوشایندی اش بخش مهمی از سفر شماست. بدیهی است که شما نمی توانید همه آنچه که پدید می آید درک کنید. هرچه بیشتر بپذیرید که این بخشی از طرح و برنامه اصلی است بهمان مقدار هم آنرا با شادی و تمایل سپری خواهید نمود. عزیزان ، شما کورکورانه پیرو این امر نیستید. شما به روشنی "می بینید" … اگر اجازه داده بپذیرید که نور هر فاز برای راهنمایی شما به مرحله بعدی بدرخشد. من متوجه گفتار شما هستم ، و همه تلاش خود را خواهم کرد. فقط بودن خارج از مسیر و جایگاه اصلی برای مدتی این چنین طولانی موجب بروز "احساس" های نادرستی می شود. احساس می کنم که شده ام یک 'آدم خارج از خط' ، درحالیکه مخالف آنم که حتی تنها برای مدت کوتاهی خارج از خط و مسیر باشم. ولی همه اش همین است. در زمان انتقال. از آنجاییکه شما بروشنی می توانید تشخیص دهید چه چیزی را در'وجود' خود نمی خواهید ، پس می توانید بوضوح آنچه را که می خواهید انتخاب کنید. مشکلی که بسیاری با آن روبرویند اینست که هرچه بیشتر بیاندیشند که با آن همتراز و هماهنگ هستند … بیشتر از آن دور خواهند شد … و مفهوم آن ممکن است چنین باشد که فراموش کردن و رها کردن آنچه را که هرگز تصورش را نکرده اند را فراموش نموده رهایش کنند! این تنها درباره روحها صادق نیست … این امر "بر همه" آنچه که بیش از این با"شما"یی که در حال ورود به آنید هماهنگ و همگن نیست نیز مستتر است. شما چگونه می توانید بخود اجازه دهید به مرحله 'ارتعاشات برتر' خویشتن وارد شوید در حالیکه مایلید چیزهایی را که آمادگی ورود به آن مرحله را ندارند همراه خود داشته باشید؟ کار بدین شیوه انجام پذیر نیست. چون هیچ چیز نمی تواند در 'ارتعاشات برتر' قرار گیرد اگر باندازه کافی آمادگی نداشته باشد. شما می توانید تصمیم بگیرید که در ارتعاشات پایین تر باقی بمانید … اگر آمادگی کامل رهایی و فراموش کردن آنها را نداشته باشید … و در این حالت ... ناراحتی و درگیری مداومی در روح خویشتن خواهید داشت … بخاطر نه پیوستن به "حقیقت" وجود خود. هریک از شما در سفری بسیار طولانی و پایان ناپذیر بوده و هستید … سفری که هرگز پایانی بر آن نیست … و آنچه که می گوییم "حقیقت" است … حتی یک نفر نخواهد بود که به منزلگاه نرسد … و شاید پس از آن سفری دیگر آغاز شود … یا ادامه یابد در مسیری متفاوت … درحالیکه در همه حال ، این سفرها برای تکامل بیشترند. حصول اطمینان از اینکه همگان با همان سرعتی که مناسب شماست در حرکتند ، مسولیت شما نیست. این مهم بستگی کامل به برنامه ریزیها ، اراده و انتخاب فردی هر کس دارد. و "اجازه دهید که چنین باقی بماند". رها کنید همه آن "احساس" های دلتنگی و عذاب را که بنظر می رسند به گذشته ای بس دور از شما تعلق دارند. آنها در جایی هستند که باید باشند و این امر رابطه و وابستگی به شما ندارد. درحالیکه … ما نیامده ایم که بیدارشان کنیم … بنابراین ربطی بما ندارند؟ "با خودتان بودن … با بودن آنکه می دانید چه کسی هستید … شما آنچه را که برای انجامش آمده اید انجام می دهید". آنهایی که بیدار شدن را برگزیده اند در حال بیدار شدنند … ولی در این زمان تعادلی مورد نیاز است بین آنهایی که خوابند و آنهایی که نه. و این موضوع بسی پیچیده تر از آنست که ما در گفتگوی امروزمان وارد آن شویم. همانگونه که اغلب اوقات پیشنهاد شده … ما خواستار آنیم که هم اکنون چند نفس عمیق بکشید … و از خود بپرسید … آیا "می دانید" که در آستانه موفقیت هستید؟ خوب … درست همین حالا من اینکار را کردم … و پاسخ یک بلی همه جانبه بود! چیزها در حال تغییرند …"حقایق آشکار خواهند شد". منظور من اینست که پاپ به مبارکی استعفا کرد … آیا مایلید نظر اجمالی خود را در این باب بیان کنید؟ نه. ما نظر طولانی تری داریم! این امر آغازگر بسیاری از آنچه که فاش خواهند شد است. روندی وجود دارد که باید پی گرفته شود تا مردم بپذیرند "حقایق" همه دروغهایی که بخوردشان داده شده. این روح (پاپ) بطور ناگهانی این تصمیم را نگرفته. این بواسطه فشاری است که بر گروه مذهبی که او رهبری آنرا داشت وارد آمده (کلیسایکاتولیک). چشمها و گوشهای خود را باز نگهدارید … او تنها کسی نیست که بطور ناگهانی از موقعیتی برجسته کنار خواهد کشید. و دیوارها فرو خواهند ریخت. همینطور است. آن جمله اشاره به وقت بود که به پایان رسیده. بسیار سپاسگزارم. همانگونه که می دانید برای مدتیک ماه به انگلستان خواهم رفت. (چقدر آرزو دارم که شما می توانستید پا پیش نهاده مرا به آنجا ببرید!) بسیار خوبخواهد شد … اگر بتوانیم طی این مدت یکدیگر را ملاقات کنیم … وگرنه … عیبی ندارد. عشق و انرژی شادی بخش ما همراه تو خواهد بود. سپاسگزارم. همراه همه شما خواهد بود … هر کجا که باشید. ما تنها لحظه ای تفکر از شما دوریم. با عشق و سپاس. Website: Blossom Goodchild Translation: Behi لطفا نظرات و پیشنهادات خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید include("voetnoot.php") ?> |