Home > > Blossom Goodchild, August 11, 2013

Blossom Goodchild, August 11, 2013

بلاسم گودچایلد – ۲۰ مرداد ۱۳۹۲

یکبار دیگر خوش آمدید. صدایم را می شنوید؟

بله ، مثل همیشه ، با یکدنیا عشق.

یکی از مترجم ها از من خواسته است تا در باره محمد و اسلام از شما توضیحات بیشتری بخواهم. آنها احساس می کنند راجع به این موضوع بخش گمشده ای در تاریخ وجود دارد. آیا می توانید در باره اش صحبت کنید؟

به نظر ما بهتر است در این باره صحبتی نشود ... و اصولا در باره هر موضوعی که به مذهب مربوط می شود. این به معنای آن نیست که بخواهیم آن سوال کننده را برنجانیم ... اما باید تاکید کنیم که از تمام آن مذاهب اولیه ، چیزی باقی نمانده است ...بخش بزرگی از آنچه حقیقت انگاشته می شد ، به صورت مکتوب از نسلی به نسل دیگر منتقل شد و برای تناسب با زمان دچار«تحریف» گردید. آنچه که می گوییم ممکن است برای فرد پرسش کننده قانع کننده باشد و یا نباشد.در طی تاریخ جنگهای زیادی در گرفت ... زندگی های بسیاری نابود شد ... بحثهای زیادی صورت گرفت ... همه به خاطر آنکه بگویند « خدای آنها » خدای واقعی است.

من کمی سردرگم شده ام ، چون احساس می کنم می خواهید بگویید «خدایی وجود ندارد » زیرا من به همان اندازه که احساس می کنم خدا یک شخص نیست ... احساس می کنم اوانرژی عشق است ... چرا می گویید خدا وجود ندارد؟ آیا درست فکر می کنم و شما می خواستید همین را بگویید؟

نه تا این حد ... شما خیلی تند رفتید! ما می خواستیم بگوییم خدا به آن مفهومی که خیلی ها تصورش را می کنند ، وجود ندارد. آنهایی که در دنیای شما با جمله « خدا عشق است » او را ادراک می کنند ... چنین چیزی ... از نقطه نظر و دیدگاه معرفتی ما... بیان خیلی درست تری است . اگر کسی هر چه بیشتر این مفهوم را درک کند ، به ادراک بیشتری از خود می رسد. بنابراین ... به نظر ما بحث کردن در باره مسائل مذهبی عاقلانه نیست . ما نمی گوییم که تعداد بسیار بسیار زیادی از موجودات نورانی و بلند مرتبه به میان شما نیامده اند. آموزه های آنها در زمان خودشان روشن وساده بود. همانطور که در ابتدا گفتیم ... در طی زمان ... بیشترآن حقایق دستخوش تحریف شد تا با اعمال ترس و کنترل ، بر هر گونه حقیقت و شگفتی برآمده از خویشتن پیشی بگیرد.ما بر آنیم تا بگوییم که همگی شما خداوند را خواهید شناخت ... همانطور که ... همگی شما عشق را خواهید شناخت ... در والاترین شکل آن ... زیرا شما از او/ آن هستید .در روزهای پیش رو که با خرسندی از دلیل آمدن خود به زمین و قرار گرفتن دراین قالب زمینی آگاه می شوید ... نه تنها کشف خواهید کرد که شما خدا هستید ... بلکه وضعیتی که در آن قرار دارید و شکوه و شادمانی بودن در آن جایگاه را نیز خواهید پذیرفت.آنچه پیش می آید به خود شما بستگی دارد. به هریک از شما.باز هم می گوییم ... شما همانی هستید که در انتظارش بوده اید .

- می توانید آن را کمی بیشتر توضیح بدهید؟ من تصور می کنم وقتی که ما به درجه ای از آگاهی در قلب و ذهن خود برسیم آنوقت دیگر لازم نیست به « انتظار کمک » از طرف موجوداتی از « جایی دیگر » بنشینیم ... زیرا که هرچه نیاز داریم درون خود ما هست.

درست است اما نمی توان گفت که آمدن « موجوداتی از دنیای دیگر » این فرایند را تسریع نمی کند. زیرا ما در کمال عشق و احترام می گوییم ... این روزها که با کمک آنها به یکدیگر نزدیکتر می شوید آگاهی بیشتری نیز به دست می آورید. زیرا اشکال پیشرفته زندگی ... در عشق و در دانش و تکنیک ، ذهن شما را فعال تر می کنند. این دوستانی که قراراست به دیدارتان بیایند را ... خیلی خوب خواهید شناخت . زیرا از ابتدای تشکیل این طرح در باره اش با هم توافق کرده بودید. بنابراین از همان آغاز با آنها آشنا بوده اید.چقدر فوق العاده است که به لحظه دیدار بسیار نزدیک می شوید ... لحظه ای که همگی به هم پیوسته و می گویید : « موفق شدیم »!

واقعا فوق العاده است. ممکن است موضوع را عوض کنیم؟ خیلی ها می خواهند در باره اعتیاد و دلیل آسیب پذیرتر بودن بعضی ها در برابر «وابستگی» به چیزهایی مثل الکل ، سیگار و مواد سبک وسنگین ، صحبت کنید. ممکن است نظرتان را در این باره به ما بگویید؟

این یک موضوع کاملا پیچیده است ، اما با این وجود درک می کنیم که خیلی ها نیاز دارند باره اش کند و کاو بیشتری صورت بگیرد. دلایل زیادی وجود دارد که چرا درابتدا یک روح درگیر « کمکی » بخصوصی می شود ... اگر آن را اینطور بنامیم. خیلی ازمواد در ذات خود اعتیاد آور و تخریب کننده اند ... در اینجا در باره سیگار حرف می زنیم . در حالیکه مواد نوشیدنی مثل الکل ...مواد شیمیایی اعتیاد آوری ندارند ... اما نیاز به مصرف بیشتر پیش می آید ... زیرا در ابتدا شخص از فرارکردن لذت می برد.وقتی اجازه می دهند که مشروب و مواد ، کنترل آنها را به دست بگیرد ، به جای هر چیز دیگری ...



آنوقت است که مشکل به وجود می آید.

هیچکس نمی خواهد به مواد و الکل وابسته شود ... اما چرا بعضی ها به دام آن می افتند و بعضی ها نه؟

این پرسشی است که پاسخ های بسیاری دارد.

ممکن است چند تای آنها را برایمان بگویید؟

اطمینان نداشتن به خود ... در حالیکه مشروب و مواد به آنها اعتماد به نفس می دهد . تاثیر برعملکرد ... وقتی که مواد باعث می شود آنها روح خود را قانع کنند که « با آن » بهتر کار می کنند تا« بدون آن». مدفون کردن خطاهای گذشته ... وقتی که روزنه ای خاص ، برای به یاد آوردن هرگونه خاطره ناخواسته ای ، مسدود می شود. انکار ... وقتی کسی خیلی راحت با انتخاب خود می پذیرد که هیچکدام از مشکلاتی که نام بردیم را ندارد. با همه این احوال ، برای روحی که اعتیاد دارد ... این سفری است که خودش انتخاب کرده است ... آنها همیشه این اختیار را دارند که آن را کنار بگذارند یا با آن باقی بمانند. فقط باید تصمیم بگیرند آری یا نه! شاید به نظر خیلی ها خوشایند به نظر نرسد ... اما قضیه به همین سادگی است .

پرواضح است که یک روح قبل از آمدن بر روی زمین ، خودش انتخاب نمی کند که یک معتاد باشد .

از کجا می دانید

؟ چرا باید اینطور باشد؟

به خاطر درسهای روحی که برایشان به همراه می آورد.

حتی وقتی بدانند مسیرهای دیگری هم وجود دارد؟

اما این مسیر می تواند سریعترین راه برای ادراک خویشتن باشد. البته این ریسک وجود دارد که آنها نتوانند پس از تکمیل درس ، به وضعیت پیش از اعتیاد خود برگردند. این خطر وجود دارد ... اما فرد با انتخاب خودش این ریسک را می پذیرد. آیا توان درک این موضوع را دارید که یک روش زندگی خاص و انتخاب شده ممکن است برای یک روح نامطلوب به نظر برسد... حال آنکه یک روح دیگر نیاز دارد آن راه را انتخاب کند تا به رشد و نمو روحی در زمینه ای برسد که در زندگی های گذشته اش آن را درک نکرده بود. حتی اگر کسی آن را به عمد انجام ندهد مسئله ای نیست. نکته مهم برای روح آن است که تشخیص دهد کجا موضوع تمام شده و بعد به جای اولش برگردد. غم انگیز است که بعضی ها ... بیش از حد در موضوع گم می شوند ... و آنطور که طراحی شده بود ... راه خروج را در آن دوره از زندگی خود پیدا نمی کنند. اما ... باید بگوییم ... و شاید به نظر بعضی ها این حرف « سنگدلانه » به نظر برسد که ... این موضوع واقعا اهمیتی ندارد!زندگی ابدی است ... یک تجربه است ... یک بازی است ... همیشه بازی های دیگر و دیگری هم هست. گاهی برنده می شوید ، گاهی می بازید ... تا آنکه ... باختن ها متوقف می شوند ... چون تمام درسها ، آموخته شده اند و دیگر نیازی به تکرار نیست. تا به یک « آگاهی»، انسجام بخشیده شود. در دنیای شما وقتی که پشت سر هم یک بازی را انجام می دهید ... سرانجام از آن خسته می شوید و به طرف یک بازی دیگر می روید. دوستان عزیزم ، زمان به پایان رسیدن بازی نزدیک می شود ، این بازی بخصوص.اکنون وقت یک بازی تازه رسیده است و هیجانی که به همراه یک بازی تازه می آید . وقتی کسی قوانین و نحوه بازی کردن را فرا بگیرد ... در تاس ریختن ماهرتر می شود ... و هر بار شانس بیشتری برای به پیش رفتن بدست می آورد. روح های روی زمین ، ما به زمین می آییم و به شما کمک می کنیم تا بازی جدید را بیاموزید. ما می دانیم که شما برای شروع آن مشتاق هستید. ما می دانیم که آن بازی قدیمی را تمام کرده اید و کاملا آماد اید تا بازی جدید را آغاز کنید. زودتر از آنچه فکرش را می کنید شروع می شود .

بسیار خوب ...باید بگویم که مخالف این حقیقت نیستم ... چرا که می دانم شما از حقیقت هستید ... اما وقتی این حرفها را می زنید دیگر هیجان زده نمی شوم. می دانم که حقیقت را می گویید ... می دانم ... می دانم ... اما شما نمی دانید که ... وقتی این حرفها راکه الان گفتید ، می گویید ... کمی دچار تردید می شوم ... هر چند که حقیقت دارد و میدانم که یک روز می آیید ... اما موضوع مهم برای ما این است که « چه وقت » می آیید! سالهاست در باره این «تغییر» شنیده ایم ، یک تغییر بزرگ ... نه چیزی که اینقدر آهسته تجربه اش می کنیم ... هر سال مرتبا این حرفها به ما گفته می شود! سوء تفاهم نشود. من مشکلی با این موضوع ندارم ...اما فقط احساس می کنم در باره این چیزها تا وقتی که زمانش واقعا نزدیک نشده است ، نباید حرفی زده شود.

ما حرف شما را قبول می کنیم. ما هم این را از تجربه های شما و خودمان آموخته ایم که نباید خیلی جلو برویم و باید محدوده زمانی شما را در نظر بگیریم. بنابراین ... ما به شما می گوییم ... آگاه باشید ... چون وقتی آن تغییر بزرگ صورت بگیرد ، به احتمال زیاد خیلی از شما را کاملا غافلگیر می کند ... و شما خواهید گفت: « باید ما را خبر می کردید » و ما خواهیم گفت: « ما گفتیم ... اما شما حرفمان را باور نکردید!»

ها! چقدر بامزه! خیلی خب دوستان. انگار اشاره می شود که این بخش تمام شد. متشکرم ... من خیلی زیاد منتظرم که شما از جسم من برای آنهایی که هفته آینده در سیدنی حضور پیدا می کنند استفاده کنید. یادتان باشد که پاسپورت فراموش نشود ، در ضمن وسایل برنده و مایعات بیشتر از ۱۰۰ میلی لیتر هم نیاورید ... در دنیای ما خیلی این چیزها را سخت می گیرند!! خیلی برایش هیجان زده ام.

البته عزیزم ... ما هم همین احساس را داریم.

آنجا می بینمتان ... آه! اشکم سرازیر شد. با عشق و سپاس فراوان از شما.


مترجم: مهناز
Website: Blossom Goodchild

لطفا نظرات و پیشنهادات خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید
Att: Behi
arcturian.nation@gmail.com



Share |