include("pappie.php") ?>
Blossom Goodchild, January 5, 2013
بلاسم ۱۶ دی ماه ۱۳۹۱
خوب ، یک دیدار دیگر! روزها بسرعت می گذرند! چگونه مایلید که گفتگوی امروز را آغاز کنید؟ من بشخصه نمی دانم درباره چه موضوعی گفتگو کنیم. ما درباره "عشق" سخن گفته ایم و گمان می کنم همچنان به گفتار این باره ادامه خواهیم داد. همه اینها کمی "احساس" غریب در مورد اینکه پس از این چه خواهد شد و ماموریت ما چیست ، ایجاد می کند! ما شاد و مسرور خواهیم شد در نهایت روشنی و راستی بگوییم که ماموریت ما کمک به شما در درک اینکه شما چه کسانی هستید ، است. این امر تاثیر نامناسبی بر تعالی کره زمین به سطحی که مدبرانه بتواند بر مشکلات خود پیروز شود ، بنحوی که شما "همه بشناسید" آن شیوه "زندگی" را … "زندگی با همه شکوفایی آن" … بسی بهتر از آن که شما در حال حاضر فکرش را می کنید ، خواهد شد ، داشته. ما ناظر کاهش میزان انرژیها طی چند هفته گذشته بر مبنای تقویم شما، بوده ایم. برخی احساس کرده اند که بهتر است به گوشه ای بخزند. آنها نیاز به آن دارند که پتویی روی سر خود کشیده و دیگر هرگز بپا نخیزند … دلسردی و ناامیدی آنها بواسطه اینکه" هیج چیزی" در آن روزی که همه "زندگی خود" را روی آن متمرکز کرده بودند ، روی نداد ، بسیار زیاد است. دیگران از همه انتظارات خود دست شسته و در حال تجربه "زمین نو" هستند. این خود "آنهایند" که برای فاز بعدی "تغییر کرده اند" و در حال شادی و مسرت وافری از هر لحظه از اندیشه های خود هستند. دیگرانی نیز هستند … می توان گفت … بسیار شبیه به تو بلاسم … که در بین این دو مرحله اند. آیا می بینید ای عزیزان … چگونه … این انتقال ، "سفر خصوصی شماست"؟ و در عین حال ، بطور کلی یک پدیده جهانی است! براستی که چنین است. در عین حال این امر مربوط به هر فرد می شود که "کار خود را انجامدهد" که همه ماجرا را به چرخش و گردش در می آورد! ما تنها تمایل به تعالی داریم. و آگاهیم به اینکه بسیاری "ما را" مسبب بروز نگرانیهای خود می دانند … بواسطه دلسردی و ناامیدی در نطراتشان. آنها "همه اعتماد" و امید خود را روی ما بنا کرده بودند. از دیدگاه ما هیچ چیزی که گفته شده از مسیر خود خارج نشده. "همه"آنچه که ما به شما عرضه داشته ایم از "دانش برتر" ما درباره چه باشد بشود - چه می تواند بشود - چه خواهد شد ، بوده. آیا نگفتیم به شما که "در انتظار غیر منتظره ها باشید"؟ و اینک آنچه را که انتظار داشتید روی نداده … این به فرد فرد شما مربوط است که "چگونه تصمیم بگیرید" و بپذیرید "آنچه را که وجود دارد"! توان کشف "حقیقت" اینکه چه روی داده است در عمق "وجود" شماست ، ای عزیزان. چرا که ما گفته ایم … چیزی "بس بزرگ" روی خواهد داد در روزی که بسیاری از شما بدان امید بسته بودید. هنگامی که کسی شیرینی خوش مزه ای را می چشد … ترکیبات زیادی در آنست که موجب آن مزه شیرین می شود. در عین حال … چه چیزی ممکن است وجود داشته باشد که آنرا متمایز از بیشتر دیگر شیرینها می کند؟ ماده ای که دیگران پیش از آن استفاده نکرده اند. چیزی که قبلا" در آن مخلوط ترکیبات شیرینی نبود. ما در راستی خود به شما می گوییم … شما عنصر تازه ای در "مخلوط ترکیبات" خود دارید. برخی آگاه به آن نیستند ، چون ندیدند که به ظرف خمیر شیرینی آنان افزوده شده. و می اندیشند بلی … شیرینی مزه خوبی دارد … ولی همیشه چنین بوده. چرا که برخی در این لحظه ، از اندیشیدن به اینکه این ماده افزوده شده می تواند بسیار نرم و ظریف باشد ، سر باز می زنند. آنها به عمد می اندیشند که آن ماده اصلا" در شیرینی نیست. درحالیکه … هستند کسانی که "می دانند"! آنها هم آن افزودنی را ندیدند … ولی بخود اجازهداده اند که این حقیقت را که چیزی "نو" به خمیر شیرینی افزوده شده ، بپذیرند. و این همان"چیزی" است که "همه تفاوتها" را بوجود آورده. "البته بسی متفاوت" با مزه ای که پیش ازاین داشت. همانطور که این شیرینی خورده و هضم می شود … اثر واقعی آن شروع بهدرخشیدن می کند. با خودتان صبور باشید عزیزان. همه چیز بموقع درست خواهد شد. هوووم ، گمان نمی کنم که آخرین جمله شما به خوبی و سادگی بوسیله بسیاری از مردم پذیرفته شود! در حالیکه ، پیشنهاد می کنیم که به آن از دیدگاه "واقع بینانه" بنگرید. صبور بودن چیزی است که عده ای از ما در اینجا "احساس" می کنند که بسیار بوده اند … و برخی اراده و تمایل خود را برای ادامه آن از دست داده اند. چه چیزی را ادامه دهند؟ ادامه به باور کردن را. باور به چه چیز؟ به شما. در حالیکه ای عزیزان ، ما اینجا برای کسب شهرت نیامده ایم. آنهایی که کاسه صبرشان در این روند لبریز شده و اراده ایشان بر اینست که ما بیش از این بکارشان نمی آییم ، بسادگی مسیر دیگری در این زمان برگزیده اند. بلی … متوجه هستم … ولی بدون تردید هستند کسانی که می خواهند "پیامهای شما" به مردم بیشتری برسد و در مقابل داریم آنهایی که در گذشته بسیار مشتاق بودند … و حالا روی برگردانیده اند. بلاسم … اینکه دیگران چگونه مسیر سفر خود را انتخاب می کنند برای ما اهمیتی ندارد. همهآرزوی ما اینست که آنها عشق را در وجود خود بیابند تا جهانی را که همه آرزوی زیستن درآنرا دارند ، بسازند. ما نمی توانیم جاه طلبیها و رویاهای دیگران را در مد نظر داشته منتظرباشیم که همیشه "براه ما بیایند". بی تردید این روش انتخابی ما نیست. ما آرزو داریم که هر روحی "حقیقت" خود را بیابد بهر طریقی که می تواند. در عین حال … بدون تردید … این مطلوب است که مردم بیشتر و بیشتری در "هماهنگی با شما باشند"؟ چرا؟ چون در این صورت ما می توانیم اتحاد و همبستگی خود را بسی آسان تر ایجاد و آشکار کنیم …و بسیار سریعتر. در حالیکه … آنچه که ما انجام می دهیم … همین است که هم اکنون در حال انجامش هستیم. بهمین شیوه تو تصمیم به ادامه گفتگو با ما داری … ما هم به گفتگو با تو ادامه می دهیم … چون ما "احساس" می کنیم که این به سود همگان است … برای تعالی نژاد بشر و در واقع برای کره زمین هم. ما توانمند کنترل نتیجه چیزی نیستیم. هر فردی کنترل کننده نتایج اقدامات خود است. این "راه نو" هرچه بیشتر و بیشتر برای همه آشکار خواهد شد ، همانگونه که بخود اجازه می دهند (مقاومت نمی کنند) که در جریان "انرژیهای نو" قرار گیرند. برخی ممکن است "احساس" کنند که این "تغییر" … این شیوه روشنگری تنها برای عده معدودی روی داده. ما اینجا می گوییم که آنچه که روی داده بدین طریق نبود. می توانیم بگوییم که هر یک … صرف نظر از هر مرحله ای از سفر که شما در آنید … انرژی "نور برتری" را در "وجود" خود دریافت کرده اید. تنها بدین سبب که چیزی بر حسب "انتظارات" شما روی نداده ، دلیلی بر آن نیست که اصلا"صورت نگرفته. از طرفی ، تا شخص بطور کامل موفق به تمایز بین نو و کهنه نشود … همچنان برای کشف "حقایق نو" به زمان ، هرچند کوتاه ، نیازمند است … ولی … در هر حال آنرا کشف خواهد کرد. کم کم شخص متوجه وجود زیرنویسها که به چشم می آیند می شود. شخص تشخیص خواهد داد که بیش از این نگران موارد پیش پا افتاده ای که زمانی مصرف کننده آنها بوده ، نیست و"احساس تصویر بزرگتر" (موارد جامعتر) را دارد … بسادگی بر مبنای تطابق با "احساس"خود … دانستن آن … که تغییر پدید آمده … در درون آنها. ترکیب "دیدن و فهمیدن" است که شخص را به مرحله "صلح و آشتی" پیش می راند. برای آنهایی که به سختی و تلخی دلسرد و ناامید شده اند … و براستی سر خورده اند … ما پیش آهنگهای خود را بسوی آنان فرستاده ، تعالی را به روحهای آنان عرضه می داریم. بی میلی آنها بسیار موقتی است … چون آنان که "نور را می شناسند" نمی توانند از آن روی برگردانند … نه برای مدتی طولانی. آنچه که ما بعنوان مهمترین مورد در نظر داریم ، تمایل شما برای ادغام با ما نیست … اگرچه بدون تردید ، زمانی که همه چیز آماده باشد ، چنین خواهد شد. آنچه که ما آرزو داریم اینست که شما قلبهای خود را بروی "آگاهی عظیمتر" … "آنچه که هست" باز کنید. چون در این آگاهی است که شما کشف خواهید کرد که "چه کسانی هستید". هنگامی که این کار انجام شد ، شما نیاز بسیار کمی به گفتار ما برای گسترش و افزایش کیفیت و ژرفتر نمودن سفر خود خواهید داشت … چرا که شما همه دانستنیها را در دسترس خواهید داشت. خوب … درباره سفرها سخن می گویید … موضوع کوچکی هست که مایلم با شما مطرح کنم. سال گذشته گفتم که در صدد بودم که پس از گذشت قریب ۹ سال برای دیدار مادرم به انگلستان بروم. شما گفتید که تا آن زمان (همین ماه فوریه) ممکن است من اصلا" نیاز به خرید بلیط نداشته باشم. این گفتار شما با انرژی "زبانی کوچک در گونه" (نوعی شوخی) دریافت شد ، در حالیکه … بروشنی … و بخوبی محسوس است که ما حتی در نزدیکی آن شیوه حمل و نقل پیشرفته هم نیستیم. بنابراین … من گیج شده ام که چرا شما چنین گفتید؟ … و با تمامی صداقتم … باید بگویم که این امر کیفیت کار خودم با شما را زیر سوال می برد. جالب خواهد بود به بینم که شما چه پاسخی دارید؟ ای عزیزترین ، بلاسم. کاش بدانی که چقدر ما بر تمایل تو بر دانستن "حقیقت" احترام می گذاریم. زمانی که سخن از این موضوع به میان آمد ، نظر ما این بود که اهمیت دارد که شخص روی انتظارات خود از "راههای نو" متمرکز شود. و برآن می افزاییم … ما هرگز نگفتیم که بدون تردید چنین خواهد شد. آیا باور داری که چنین بود؟ نه. پس آنچه که ساخته ای بر مبنای باور خودت است. ما می دانیم که همگی شما بطور کامل این پاسخ ما را نپذیرفته اید. برداشت اشتباه نکنید ، من طرفدار شماره یک این موضوع هستم که "اندیشه ها سازنده حقایق هستند" … در عین حال برای من … من نتوانستم به بینم که این در چارچوب زمانی گفته شده پدید آید … اگر ما درباره انتقال مخابره گونه (Teleportation) سخن می گوییم. پس ما در عجبیم که چند نفر "احساسی" چون تو داشتند. چند نفر فکر نکردند که "خوب من در این باره تردید دارم … ولی بگذارید منتظر شده به بینیم چه می شود"! هوووم! من دارم شروع می کنم به "احساس" اینکه این گفتگو به کجا خواهد کشید. "رو به بالا"! آیا نمی بینی که آوردن چنین چیزهایی "در دست ما نیست"؟ … بلکه "در دستشماست"! منظور شما اینست که با ایجاد اندیشه "انتقال مخابره گونه" در مغزهای خود؟ دقیقا"! در حالیکه ، چنین نیست که شما منتظر ما باشید که بیاییم و بگوییم که چه باید کرد؟ خوب بلی … من حتی نمی توانم بخوبی دوچرخه سواری کنم! به گفتار ما توجه کنید که بسیار مهم است. بلی … بدون حتی سایه ای از تردید … ما از اینگفتار منظوری داریم … آن فن آوری … انتقال به جایی که همه ما … علاقمندیم که دقیقا" درآن محل و در چشم بر هم زدنی ، باشیم … برای ما … که این توانمندی آنرا داریم که در محل مورد نظر خود و بهر شکلی که بخواهیم ظاهر شویم. بهمان اندازه که این پدیده ای باور نکردنی برای شماست … برای ما یک امر حقیقی و عادی است. چون مثل هر چیز دیگری … هنگامی که کسی نحوه کار را درک کرد … دیگر امری غیر ممکن به نظر نمی آید. در عین حال برای شخص تو بلاسم … تو "می دانی" که چنین چیزی ممکن است. اینطور نیست؟ بدون تردید. در عین حال هیچ ایده ای ندارم که "چگونه" کار می کند. هر چند وقت یکبار مجسم می کنی که خود را به محل مشخصی مخابره گونه منتقل(Teleporting) کرده ای؟ بسختی می توان گفت … آه … هرگز! من در سفرم به آمریکا و بواسطه دیوانگیهای گمرک وغیره ، لطیفه ای در این باره سروده ام. پس تو اعتراف می کنی که این نحوه حمل و نقل را در افکار و احساسات درونی خود نداری؟ آه … همانگونه که می گویم … می دانم که این امکانپذیر است. در عین حال زیاد درباره اش فکر نمی کنم … پس شما می گویید که … همه این چیزهایی که ما فکر می کنیم که "شما" بعنوان فن آوریهای خود خواهید آورد … قبل از هر چیز باید بوسیله ما و در افکارمان مجسم شوند. البته. همه آن چیزهایی که شما امید دارید به "حقیقتی در مغزهای شما بدل شوند". "نه امید … بلکه بدانید". در حالیکه … هزاران نفر از ما … اگر نه میلیونها … هیچ ایده ای درباره تعدادشان ندارم … فکر می کنند که "شما" می آیید که در حقایق ما به ما به پیوندید … و من باید بگویم … "سفینه ای نمی بینم". در حالیکه بسیارند آنهایی که می بینند! هرچه مردم بیشتری اتحاد مجدد ما را در فکر خود بسازند … این امر زودتر پدید خواهد آمد. آنچه که ما قصد گفتنش را داریم ممکن است به نظر کمی غریب بیاید. و این خیلی تازه و متفاوت است چون …؟ ما از شما می خواهیم که خود را از دست "امید" رها سازید. آری. این یکی دیگر نو و متفاوت است. "امید" چیزی است که شما براستی "می خواهید" که روی دهد. آن "احساس تغییر" بهتری به شخص می دهد. چنین نیست؟ در حقیقت … پس منظور شما چیست؟ منظور ما اینست که علاقمندیم بگوییم که رهایش کنید … بعنوان مثال … برای آن امیدی … که ما در حال آمدن بوده اتحادی مجدد همچون یک خانواده باید داشته باشیم. خواسته ما اینست که "امید را به دانستن تغییر دهید" که ما در حال آمدنیم تا اتحادی مجدد همچون یک خانواده داشته باشیم. "این یک تفاوت بزرگ دارد … دنیایی از یکدیگر فاصله دارند … از امیدوار بودن تا دانستن". آیا می فهمید؟ بلی می فهمم. پس با اینهمه کش و قوس … نباید با قلب خود نواخته و شکایت هم نکنیم … چنین نیست … ولی چگونه "امید" را به "دانستن تغییر" دهیم؟ با دیدن بخش ژرفتر وجود خودتان. با رها کردن همه انتظارات که "چه ممکن است بشود" … و با اجازه دادن به "آنچه که خواهد شد … بگذارید بشود … وقتی که باید بشود"! می فهمم چه می گویید. من بتازگی این گفتگو را داشتم … صرف نظر از هر چقدر که بنظر آیدکه ما احساس سرخوردگی می کنیم البته بواسطه انتخاب و تصمیم خودمان … هنوز این "دانستنژرف" وجود دارد که "آن پدیده" … "که شما یک فنجان چای با من خواهید نوشید" (منظوراینست که ما در یک سطح قرار گرفته ، یکدیگر را دیده و مراوده برقرار کنیم) … یک روز به"حقیقت" خواهد پیوست. بلی … ما این "دانستن" را می پذیریم … در عین حال ممکن است بپرسیم که چقدر "امید"در آن هست؟ خوب ، برای من … اگر ما امید را رها کنیم … و "دانستن" را جایگزین آن کنید … آری متوجه شدم. واقعا متوجه شدم. سپاسگزارم … بدون تردید من روی این قضیه کار خواهم کرد … در حالیکه مطمینا" این موضوع برای قانع کردن خود نیست. بهیچ وجه. همه موضوع ، انتقال آنچه که شخص امید بدان دارد به … دستیابی به آن است. چگونه؟ با رفتن به عمیقترین محل درون وجود خود که همه اطلاعات در آن نهفته است و "بیرون کشیدن پرونده" آنچه که تصمیم دارید بسازید. زمانی که این پرونده را تجدید نظر کردید ،"حقیقت" آنرا بیاد آورده و "امید" برای "چنین و چنان" شدن از جهان شما دور خواهد شد … زمانی که شما "بدانید" … که می توانید آنرا بسازید و خلق کنید. و آیا ما بدان بخش عمیق درونی خود با مدیتیشن دست خواهیم یافت؟ البته … و با روشهای بسیار گوناگون دیگر … شادی … عشق … خنده … خدمت … بخشش و عطا کردن … دریافت کردن … آیا دوست دارید که همچنان ادامه دهیم؟ نه … جان کلام را گرفتم. هرچه اراده به شاد بودن بیشتر کنید … آسانتر و سریعتر "شما خواهید دانست"! سپاس! بدیهی است که من حداکثر تلاش خود را خواهم کرد. همانگونه که همه حکمت شما عرضهکرد. من "احساس" می کنم که این امر در ژرفترین سطوح وجود خودمان پذیرفته خواهد شد … اطمینان ندارم که چگونه … بجز اینکه "فقط بخواهم که بشود". ما بسیار بیش از این برای گفتن داریم. اگر علاقمند باشید. آه به واقع که علاقمندیم … و گمان می کنم که من می توانم از طرف بسیاری از مردم سخن بگویم. با عشق و سپاس از شما. Website: Blossom Goodchild Translation: Behi لطفا نظرات و پیشنهادات خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید include("voetnoot.php") ?> |