include("pappie.php") ?>
Blossom Goodchild, December 29, 2012
بلاسم ۹ دی ما ۱۳۹۱
درود بر شما دوستان من. خوب ، کمی از سفر عرفانی را از آخرین باری که با هم گفتگو داشتیمطی کرده ایم … که من درباره ان در بلاگ اسپات خود نوشته ام.(http://blossomgoodchild.blogspot.com) . بنابراین گمان می کنم که بهتر این باشد کهاختیار موضوع گفتگوی امروز را بدست شما داده ، به بینیم چه برای گفتن دارید؟ خوش آمدی و ما بسیار آماده ایم که باردیگر با تو گفتگویی داشته باشیم. می دانیم هنگامی کهکسی سفری می کند … نه فقط تو بلاسم … ولی بسیاری ، از راههای سنگلاخ در رسیدن به آخرین مراحل این سفر عبور کرده اند. همچنین می دانیم که نور به "وجود" آنها وارد شده و بدین سبب شگفت زده شده اند. ما درک می کنیم که تو بشخصه در انتظار یک "نمایش بزرگ"بودی و اینکه قلب تو در مقابل شادی که فراهم بود مقاومت کرده است. نه بصورت عمدی … این طریقی بود که برای من پیش آمد. ما اینرا می دانیم. و در عین حال حق با تو بود هنگامی که متوجه شدی که بسیاری از مردم بودند که باید انرژی منفی را در بدن خود تبدیل (به انرژی مثبت) می کردند ، تا "ناامیدی" آنها به آن "عظمت" نشود. در حالیکه هم اکنون نمی توانی بگویی که این کار انجام شده … تو انتظارات و امید را"احساس" می کنی؟ براست که بلی … نه برای هرچه که روی خواهد داد … نه بیش از این. تنها احساس ناامیدی درونی که دارم نسبت به اینکه جهان بسرعت و خوبی تغییر خواهد کرد. من هنوز حس می کنم که باید رویدادی در کار باشد. هنوز حس می کنم که ستونهای نور را خواهیم دید … حالا که نامش به میان آمد … آیا تمایل دارید درباره ستونهای نور برزیلی که پدید آمدند سخنی بگویید؟ (http://www.youtube.com/watch?v=YzFk15wRlBk) از اینکه این موضوع را مطرح کردید تشکر می کنیم. و ممکن است اضافه کنیم شکلی که نور در آن ویدیو بخود گرفت پس مانده یک فیلم (؟) با بازیگرانی از سطوح جوی خیلی بالا بودند. هنگامی که ما می گوییم "فیلم" ، منظور ما فیلم سینمایی نیست ، منظور ما کلمه … "لایه"است. پس می خواهید بگویید که آن "بخشی" از ستون نور بوده که شما درباره آن سخن می گویید؟ براستی که چنین است. این ستونها باید بوجود آیند و می دانیم که شما هم به آنها ارج می نهید. آنها بسادگی و بی دلیل ظاهر نمی شوند. در حالیکه از دیدگاه شما بدین شیوه بنظر می آیند. ما پیش از این به تو گفته ایم که این ستونها مملو هستند از دانش و انرژی. بنابراین اینها باید بدرستی ابداع شوند تا اثر درستی داشته باشند. و در حالیکه می توان گفت … هرچند ما به"نرمی" می گوییم که این ستونهای نور ویژه "از ماست" … آنچه که ما در نظر داریم به شما منتقل کنیم بسی "غنی تر" از آنست که درباره اش سخن می گوییم. فقط برای روشن کردن قضیه … این ستون نور از طرف شما بود؟ بهتر می بینیم بگوییم که آن ترکیبی بود از هدایا از طرف ما … که تقسیم شد با هدیه ای از طرف مادرمان کره زمین. ما با یکدیگر روی آنچه که بشما وعده داده شده کار می کنیم. بسیار خوب. و شما همچنان می گویید که آن "پدیده" هنوز روی خواهد داد. آن "رویداد بزرگ"که کسی از دستش نخواهد داد؟ ما با اطمینان در مورد چنین رویدادی سخن گفته ایم. بسیاری از شما هنوز آنرا درون قلب خود"حس" می کنند. "چنین نیست … تکرار می کنیم که این امر یک جنبه واهی و فکری نیست". بدین سبب که قلب شما "می داند" که آن روی خواهد داد. ای عزیزترین دوستان. ما می گوییم … "آن نور" … "آن نور" که شما شده اید اینک فعال است در مسیر برخی از نقاط. شما بخود اجازه داده اید که این سطح از خود را "بسازید". شما همچنان ثابت قدم و استوار با استحکام و مقاوم بودید. آیا این امر بشما نمی گوید … آیا این به شما "ثابت" نمی کند … که شما "عروج" کرده اید؟ واه! انتظار نداشتم که شما چنین بگویید. آیا درست است؟ ما عروج کرده ایم؟ ای عزیزان. آنچه که شما انتظار دارید همیشه به واقعیت نخواهد پیوست. انتظارات هر شخصی متفاوت است با دیگران. هرکس به شیوه ای درباره "عروج" می اندیشد … که متعلق بخود اوست. در عین حال شما می گویید … اگرچه این ، آن چیزی نبود که بسیاری از شما مجسم کرده بودند … یا در واقع "انتظار" داشتند … "پدیده ای" روی داد که این دگردیسی را امکان پذیر نمود. برخی هنوز ممکن است در حال انداختن پوست کهنه خود هستند ، ولی بدون تردید ، خویشتن "نو" شخص در حال ظهور است. آیا تو آنرا "حس" می کنی بلاسم؟ یک جورهایی … بلی. در لحظات خوب و شاد می توانستم بگویم "البته که حس می کنم". در لحظات دیگر می توانستم بگویم "ممکن است". آنچه که می خواهم بگویم اینست که "احساس عشق" من بطور یقین بگونه ای مثبت "احساسی" متفاوت دارد. نمی توانم آنرا در قالب کلمات بیان کنم. پس بگذار ما کمک کنیم. درون تو ، هر یک از شما … جرقه "الهی" وجود دارد از "عشق"… "خداوند" … "شادی" … "سرور" … هرچه بخواهید بنامیدشان. این در واقع "شما"هستید. هر چیز دیگری که "شما" گمان می کنید که شما است. صرفا" تزیینات و به معنی کارهای تابعه هستند. بگذارید بگوییم که ما … فقط بمنظور ادای توضیحات بیشتر … مثال بزنیم این جرقه را بسان روشنایی روی اجاق گاز. می توان شعله آنرا کم و یا تا حداکثر ممکن زیاد کرد. بهر میزانی که مناسبترین است برای "کار" مورد نظر. شعله شما بسی بیشتر از آنچه که "نظیر" داشته باشد افزوده شده. در حالیکه هنوز به حداکثر میزانی که شعله باید برسد ، نرسیده. ولی بدون تردید شعله افزوده شده تا میزانی که بخوبی قابل تشخیص است ، اگر کسی علاقمند باشد که بدان "از درون بنگرد". چگونه کسی می تواند نحوه رفتار مناسب خود را از این لحظه به بعد انتخاب کند … مثلهمیشه … با روشن شدن سرنوشت هر کس که بسادگی به تصویر کشیده می شود. در عین حال ، این سفر عرفانی بسرعت در مسیر آنچه که خلق می کنید قرار گرفته شما تقریبا" بسرعت متوجه آن خواهید شد. بگذارید که دلسردی شما متوقف شود. دیدگاه عاقلانه تری در درون شما وجود دارد که بخوبی می داند "چگونه همه چیز هست و خواهد بود". بلی. می توانم بگویم که من توان آنرا دارم که چنین کنم. آیا این امر فقط برای عده ای معدود است یا همه؟ می توان گفت برای هر یک از آنهایی که "برخاسته اند". هریک … باید در درون خود جستجو کنند … و متوجه تفاوتی خواهند شد بین خود و "شخصیت" خودشان. "تغییرات عظیمی روی داده اند". من در عجبم که چگونه روز بیست و یکم دسامبر که در طول زمانی طولانی اینهمه تمرکز روی آن بود … و مردم با همه شیوه های تفکر و درک متفاوت ، پیش بینی "چیزی" می کردند ، با آنهمه افکار متنوع … بدینگونه آمد و رفت. آیا شما گفتاری در این باره دارید؟ می توان گفت که باید چنان انتظاراتی از آن روز می داشت تا آنچه که روی داد به ظهور رسد. ما دوباره اینجا تصریح می کنیم که این ، آن "پدیده بزرگ" نیست … "آن رویداد" … در حالیکه به یقین قاطع "تغییرات بزرگی" در "وجود" شما … در همه اطراف و جوانب شما … در "همه چیز" رخ داده. ما چه بسیار درباره "احساس" با شما گفتگو کرده ایم. این "جهان نو" که شما اینک از دروازه آن وارد شده اید … درباره "احساس" است … چه بدین شیوه شما کشف می کنید چه چیزی "حقیقت" دارد و چه چیزی نه. همچنین باید افزود هنگامی که مردم بسیار زیادی درون این دروازه گرد آمدند … آن "پدیده"روی خواهد داد. از خودتان بپرسید … "چه احساسی دارم؟ چگونه احساس می کنم؟" برخی از شما ممکن است بلافاصله "احساس" ژرفتر "عشق و درک" را "بشناسند". بقیه ممکن است "احساس"ناامیدی فوق العاده ای کرده حتی شاید "حس" کنند که هرگز دوباره پیامهای آن نادیدگان را"باور" نخواهند کرد. در حالیکه … اگر موضوع بر همین منوال هم باشد یا نه … آنها نیز هنگامی که آماده شدند و تغییرات درونی خود را تشخیص دادند ، بار دیگر پا پیش خواهند نهاد. "وقت بگذارید برای توجه به عمق رنگها در اطراف خود". "وقت بگذارید برای احساس عشقی که شما را در بر گرفته". وقت بگذارید تا "باشید" و قدر "بودن" را بدانید. تمرکز کنید تنها روی آنچه که از جهان مورد علاقه خود می دانید … برای خودتان و همه. در این "دانسته … بدانید این واقعیت را که شما چه کسی هستید … چون اینک دانسته ای دارید که بدانید". اطمینان ندارم که "بدانم" شما درباره چه موضوعی سخن می گویید. "احساس" این "دانستن" برای شما بسیار آسان است. شما پاسخ همه پرسشهای پیچیده را ندارید … نه هنوز … در عین حال آیا شما نمی گویید که "می دانید" که در مسیر درست هستید؟ "یک احساس … یک دانستن". هر دو یکی هستند و یگانه. چون آنچه که شما"حس" می کنید به شما می گوید که "بدانید". و "شما می دانید" … آنچه که شما در طول دهها سال گدشته "احساس کرده اید" شما را به"دانستنی" رهنمون بوده که "اینک می دانید". شما حتی "احساس" بیشتری داشته بگونه ای که بخود "اطمینان دارید" و به آنچه که "می دانید" … که روی خواهد داد. آن سرخوردگی شما را حتی قویتر و نیرومندتر و مطمین تر کرده درباره آنچه که "می دانید". شما از سوی دیگر آمدید که "اینرا بدانید". از سوی دیگر؟ هوووم! این سخن مرا بر آن داشت که درباره "آن پل" بیاندیشم. ممکن است بفرمایید که آیا در این صورت ما از "آن پل" گذشته ایم یا نه؟ آیا ما به شما نگفته ایم که برای بسیاری عبور از آن بسان رفت و آمد است؟ بلی. ولی همچنین گفته شده که ما اینکار را می کنیم تا دیگران را نیز همراه خود به آنسوی پل ببریم. من برادری را روی دوش خود نمی بینیم (اشاره به آن آنست که نمی بینم که در حال عبور دادن کسی از روی پل باشم). دیگر بار … ترجمه شما از گفتار ما بسیار متفاوت است با آنچه که منظور ماست. یک موضوع همیشگی! در حالیکه منهم گفتاری مثال گونه داشتم! مگر نه؟ اینجاست که گمان می کنم که شما اشتباه فهمیده اید ، این موضوع ترجمه ما از کلمات شما و آنچه که در مغزهای خود معانی آنها را به تصویر می کشیم. آنگاه ما روی آنها بنا کرده و در واقع روی آنها متمرکز شده و سپس شما را سرزنش می کنیم که اشتباه برداشت کرده اید. در عین حال شما باید اعتراف کنید … ما بسادگی از موضوع دور می شویم هنگامی که "شما" به هیجان آمده همه سخن را بصراحت می گویید. در واقع این "حقیقت ماست". "چگونگی" درک و ترجمه پیامهای ما بستگی به تشخیص درونی هر کسی دارد. هنگامی که "ما" زیادی تعصب بخرج می دهیم … "براستی" که درباره"حقیقت" خود سخن می گوییم … در حالیکه شما مایلید … که روی آن زمانبندی کنید … و این کار را هم مکرر کرده اید. بسیار خوب … نمی توانم بی توجه از این موضوع بگذرم! شما می گویید که "ما" آنرا زمانبندی می کنیم. برای ۲۱ دسامبر؟ بلی … می توانم بگویم که شما آنروز را نام نبردید … در حالیکه"مدتها" از آن گذشته … آیا این شما نبودید که گفتید که ستونهای نور پیش از پایان سال ۲۰۱۱ پدید خواهند آمد و آیا این شما نبودید که گفتید یک سفینه فضایی برای ۳ روز از تاریخ ۱۴ اکتبر ۲۰۰۸ در آسمان ظاهر خواهد شد؟ این آخری را بواسطه توضیحاتی که داده اید می توانم نادیده بگیرم که چرا سفینه ظاهر نشد. ولی ستونهای نور؟ … هوووم … به یقین چیزی در آن زمانبندی براه اشتباه رفت … شما چه می گویید؟ ما در این باره با شما موفقیم. آه … خدای بزرگ! بسیار زیاد … براستی … "همه" … ما که با شما کار می کنیم … آن طرحها و نقشه ها … آن جهان آینده … ساده و پیش پا افتاده نیستند. نه شرلوک کثافت! (نوعی شوخی استرالیایی!!). ما در این باره همگی با یکدیگریم. مواقعی پیش می آید که ما به یقین "حس" می کنیم آن دلسردی و ناامیدی که "شما احساس می کنید که ما موجب آن بوده ایم". ما این جریان را از دیدگاههای "شما" حس می کنیم … در حالیکه ما … آنرا بدین شیوه نمی بینیم. ما تلاش خود را کرده یم … ولی اگر چیزی بدرستی و بر مبنای طرحهای مورد نظر انجام نشد پس همین است که هست. در این حالت ما "می فهمیم" که آن روش ویژه عملی نیست. در عین حال ما کسی را سرزنش نمی کنیم … ما کسی را به تمسخر نمی گیریم. ما بسادگی می آموزیم که باید روش دیگری اختیار کنیم. ما همیشه "تلاش" خود را می کنیم. شما پرسیدید … پس از این چه خواهد شد؟ و پاسخ این خواهد بود که "به جلو و همیشه به جلو". فراموش نکنید "بالا" … "رو به بالا"! "عشق" وافر و روزافزونی باشید در درون فضای قلب خود. ما از این نتیجه بسیار شادیم. ما بطور مداوم از نرمش و تغییرپذیری شما وقتی که کارها بظاهر بر مبنای نقشه ها پیش نمی روند در هراس هستیم. "ما عاشقانه شما را دوست داریم". ما بیش از همیشه نزدیکیم … بیش از همیشه نزدیکیم … به یکدیگر. اینرا … شما می توانید اینرا هم در درون خود "حس کنید - بدانید". همچنانکه این روند به حقیقت و صبر بیشتر شما بستگی دارد … برای نزدیکی بیشتر ما به یکدیگر. آه! چه شگفتیهای غیر منتظره ای … منتظر آنهایی است که انتظاراتی دارند و البته بسی غیر منتظره خواهد بود! بسیار خوب. پس اینطور. این "اشاره ای" بود برای پایان داده به جلسه امروز. متشکرم بچه ها … دوباره با هم گفتگو خواهیم داشت. در حقیقت. "اینک" بیش از همیشه بدرخشید برای "دانسته ای که شما می دانید"! چنین خواهیم کرد. با عشق و سپاس. Website: Blossom Goodchild Translation: Behi لطفا نظرات و پیشنهادات خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید include("voetnoot.php") ?> |