include("pappie.php") ?>
Blossom Goodchild, January 20, 2013
بلاسم ۱ بهمن ۱۳۹۱
باز هم گرد هم آمده ایم! درود بر شما دوستان من. یک راست برویم سر مطلب … کسی مطلبینوشته درباب "درسی درباره معجرات" که نقل قولی است از "آموزگار آموزگاران" و پرسیده آیا این مطلب از شما بوده ، چون شما گفته اید که "نظارت کننده بر ناظران" هستید. آیا این شما بودید؟ همه خوش آمدید. این مطلب از ما نیست. اوه … خوب … پس اینطور. سپاس و بدرود! می شود کمی موضوع را روشنتر ادا کنید … چون بطور واضح روشن نیست که شما چه کسانی هستید. شما تنها می گویید که نظارت کنندگان بر ناظران … آیا اصلا" اطلاع بیشتری خواهید داد؟ ما خالصانه مایلیم که ارتعاشات شما را افزایش دهیم. ما بدرستی "می دانیم" که این مهم از طریق دانسته هایی که هر یک از شما در وجود خود دارید انجام خواهد شد. ما براستی نظارت- مراقبت می کنیم "همه" مواردی که پیش خواهند آمد … نه تنها جهان شما … بلکه بسیاری دیگر. پس می گویید که شما همانند شورای عالی هستید و هرچه می گویید انجام می شود؟ در جهانی که ما ساکن آن هستیم ، قوانین به شیوه زمینی "مقام رهبری" عمل نمی شوند. بدین ترتیب که … تصمیمات گرفته شده بصورت یک نظر همگامی است بمنظور نفع کلی نژاد بشر … احساس می کنم که شما در بیان آنچه که قصد گفتنش را دارید با کمی مشکل روبرو هستید. چنین است دوست عزیز. از دیدگاه ما … با احترامی ژرف بر دیدگاههای شما … تفاوت بسیار بزرگی در ارتعاشات انرژی درک و فهم وجود دارد. بهمین جهت به تصویر کشیدن چگونگی چیزها برای ما و از دید ما ، گاهی مشکل می شود … در ارتباط با دیدگاه شما ، ما بارها بیان کرده ایم که کلمات برای آنچه که ما تمایل به گفتن و به تصویر کشیدن آنها برای شما داریم کافی نیستند … و اکثریت این موارد مربوط به اختلاف در ارتعاشات ما و شماست … که بر تفاوت در درک موارد نیز دخیل است. در این لحظه در حال دیدن پیام تصویرگونه ای هستم که در "جایی" در حضور "موجودات نورانی" قرار دارم … از آنجاییکه می خواهیم با کلمات بهتری مطالب ادا شوند ، گمان می کنم که این شمایید. من خود را در آنجا می بینم بی آنکه چیزی گفته شود … تنها "احساس یک دانستن"… به کلمات نیاز نیست. و این دلیل راستین اینهمه اشتباهات است. بسیاری از آنچه که ما می گوییم بسرعت پذیرفته می شود و ما بسیار سپاسگزاریم. در عین حال همه گفتار ما به عمق وجود آنها می رود چون با روح آنها همتراز و طنین افکن است. این کمی غیر معمول است. چرا که من امروز حضور شما را با شدت "احساس" می کنم بنحوی که در کلمات مداخله می کند بواسطه "احساسی" که گفتم. و این بطور دقیق همان تمایل ماست ، ای روح عزیز. اینک ما خواستار آنیم که … حضور ما را در "وجود" خود "احساس" کنید. ما از شما خواسته ایم که امید را فراموش کرده"دانستن" را جایگزین آن کنید. بهمین شیوه خواستار آنیم که ما را "احساس" کنید … "با خودتان" … چونکه "ما هستیم" با شما. و از طریق این "احساس" کردن "شما بدست خواهید آورد" آن "دانستن" را. بسیار خوب. بسیاری در پیامهای خود نوشته اند که آرزومندند ارتباطی چون من با شما داشته باشند. آنها در مغزها و افکار خود با شما سخن گفته و در انتظارند که شما شنیده پاسخ دهید. و من تصور می کنم آنهایی که این پیام را می خوانند خواهند گفت … 'ولی ما تلاش کرده ایم و شما گوش فرا نمی دهید'! و ما با همه وجود خود پاسخ می دادیم … 'ما می شنویم و گوش می دهیم'. توضیح دادن این واقعیت که چرا شما پاسخهای ما را 'دریافت' نمی کنید کار ساده ای نیست. برخی برای دریافت کردن حساستنرند. می توان گفت 'سیمهای' آنها بالاخره برای این عمل و در این لحظه کوک شده است (بسان سازهای زهی)؟ و برخی خواهند گفت: 'این انصاف نیست'! و برخی خواهند پذیرفت شرایط متفاوت روحهای بسیاری را و نقشی که باید در این برهه اززمان ایفا نمایند. ما در نهایت انصاف به شما می گوییم … در روزهای آینده شما ، هر کس کهبخواهد قادر به ارتباط با آنهایی که ارتعاشات بالاتری دارند خواهد بود. و در عین حال شخص باید همچنین متوجه باشد که این به عهده هر فرد است که پی گیر ماموریت خود بمنظور افزایش ارتعاشات خود و همه باشد … تا قادر به برقراری ارتباط شود. لطفا" آگاه باشید که ما نمی گوییم "باید". این به عهده ما نیست که به دیگران بگوییم چه"باید" بکنند. ما تنها راهنمای ساده ترین راه به منزلگاه هستیم. برخی راههای مشکلتری را بر می گزینند و بدون تردید ما در موقعیتی نیستیم که دخالت کنیم. اگر چه … ای عزیزترین روحها … ما مایلیم شما "بدانید" پاداشهای بازگشت به خانه را. "شما" … همه شمایی که داوطلب حضور در اینجا برای دیدن این جریان شده اید … باید که قویترین قدرتمندان می بودید … در حالیکه بسیاری اوقات بشدت احساس ضعف کرده اید. "شما نیستید" (ضعیف). شما خود را در موقعیتی قرار داده اید که در مواقعی تقریبا" نیروی زندگی شما را خشک کرده. شما چنان مشتاقانه پذیرفته اید در نوعی از ارتعاشات قرار گیرید که بطور مداوم شما را به پایین کشیده … و برخی از اوقات شما حس می کنید که اراده و توان بالا کشیدن خود از لجن به جای امن تر را از دست داده اید. این راهی را که شما انتخاب کرده اید … "بخاطر نژاد بشر" بدون پاداش نخواهد ماند. منظور ما "احساس عظیم ترین عشق در وجود خود" ، بشما باز خواهد گشت ، هزار بار بیشتر برای "همه" تلاشهایی که در این برنامه بی نهایت مشکل … و در عین حال "نقشه الهی" انجام داده اید. هنگامی که کار پایان یافت و شما در موقعیت "دانستن همه حقایق" و دلیل داوطلب شدن خود قرار گرفتید … ژرفنای این حقیقت که شما بخشی از آن بوده اید و همه وجود خود را وقف آن کرده اید … خود یک پاداش خواهد بود. دوستان عزیز ، اینک چند نفس عمیق بکشید … خواندن کلمات ما را متوقف نموده چند دقیقه ای نفسهای عمیق بکشید … و در این لحظات "بدانید" … که این باصطلاح 'حرکت سخت سربالایی' … کاری است که شما مدتها پیش تعهد کرده اید تا سیاره "خودتان" را دیگر بار در موقعیت درست خود قرار دهید. بلی … حتی اگر شما بگویید که "تغییرات" پدید آمده اند … هنوز … بیشتر وقتها … حداقل برای من … "احساس" می کنم که تلاش مداومی برای شاد بودن باید بکنم. در حالی که نباید چنین دشوار باشد … برعکس باید اینک کار ساده و آسان باشد … مگر نه؟ تو (خطاب به بلاسم) می گویی که برای تو چنین است. در حالیکه تو بلاسم ، درگیر انرژیهای پایین تری که بوسیله دیگر روحها بعنوان نمایشی از غرور مردانه آنها که بتو عرضه می شوند نیستی؟ آه براستی. محترمانه بگویم . نمی توانم بیاد بیاورم زمانی را که مردم اینهمه بمن فشار آورده اند … و من فکر کردم که از زمان آن 'تغییرات' می بایست "موجودی" با درک بیشتری شده باشم … ولی متوجه می شوم که در مقابل بسیاری از مردم کم آورده و در مواقعی گمان می کنم که آن"بلاسم شکیبای فهیم" محو شده … و در واقع چه زمانی او باید بازگردد! ولی ما این امر را کاملا" بشیوه ای دیگر ترجمه و تعبیر می کنیم. آیا نمی توانی آنهایی را که با تو در یک ارتعاش نیستند به روشنی تشخیص دهی؟ این همان چیزی است که می گویم … و بجای اینکه بسادگی توان ارسال تشعشعات زرین که به آنها کمک کند ارتعاشات بالاتری بدست آورند، داشته باشم … کاری که پیش از این انجام می دادم … احساس می کنم … یکباره تنها شده … دارای ارتعاشاتی بسیار جدا از آنچه که در واقع فکر می کنم بوده احتمالا" قادر نخواهم بود که با آنها روبرو شوم … و این برخلاف آن چیزی است که من هستم … در حالیکه بسیار چنین می شود. من از رفتار خود بشکلی که گفتم راضی نیستم …'درک' من کجا رفته؟ دلیل اینکه نه تنها تو … بلکه بسیاری … چنین شرایطی دارند … بدین سبب است که شدت انرژی بقدری برای روح نمایان است که می تواند به چنین فرکانس اختلاف انگیزی بیانجامد … که این امر ما را به تبعیض بین روحها هدایت می کند. و برای مدت درازی است که من و بهترین دوستم درباره چگونگی انتخاب چند نفری از دیگر دوستان که می خواستیم بهمین دلیل در جمع ما باشند می خندیم … پس این الزاما" خبر تازه ای نیست … مگر نه؟ این امر خود در 'روند قضاوت' جدید است. چه اینک این موضوع بسیار نمایان و برملا شده است. ولی شما می دانید … شخص می تواند کمی "احساس" خود بزرگ بینی کند اگر در بیانات خود بهانه ای بیاورد … چون برخی اوقات "احساس" کمی پرافادگی به شخص دست می دهد … شاید این کلمه درستی نباشد … ولی این همیشه "احساس" درستی نیست که کسی نخواهد وقت خود را با افراد ویژه ای تنها بدلیل اینکه با آنها در یک فرکانس ارتعاشی نیست ، بگذراند. آیا نباید من تحمل بیشتری داشته باشم؟ می بینید؟ این بخودی خود مثل آنست که من فکر می کنم که "مقدس تر از آنها" هستم … و این "احساسی" نادرست است. آنچه که شخص می تواند بخوبی انجام دهد اینست که درک کند که جادوی "تغییرات" در حال اثر کردن است … آه بسیار موارد نرم و حساس در پشت پرده ها در جریان است. برای مزاحمتهایی که برای روح خویشتن ایجاد می شود در واقع می توان ایجاد مزاحمت کرد! بهمین دلیل این امر باید بسیار تدریجی و نرم انجام شود … به بین چگونه این به تو اثر می کند؟ … فکرش را بکنید که اگر "همه تغییرات یکباره" انجام می شد … به گفته شما در جهان خودتان … بسیاری از شما را به گیجی و سر در گمی می کشاند بنحوی که 'همه نیروی روحی و روانی خود را از دست می دادند'! این "احساس تفاوت" … این نقطه تفاوت … حل خواهد شد. آیا دوست عزیز شما ، ابر سفیددرباره اینکه انتقال همچون تکان دادن بطری شیشه ای مملو از ماسه خواهد بود ، سخن نگفت** … حل و فصل و جا افتادن دوباره همه چیز وقت می برد … هر دانه ماسه در جایی نو بادیدگاهی نو … و یک چشم انداز نو … در کنار ماسه ای بغیر از آنکه پیش از آن در آنجا بوده قرار خواهد گرفت؟ بلی … من آنرا بخوبی بیاد دارم. آن گفتار کمک شایانی بمن کرده. ما این مطلب را بیاد تو آوردیم چون "می دانیم" چقدر (به درک مطلب) کمک کی کند! ماسه ها در حال فرونشستن هستند … آب هنوز کمی کدر است … ولی در حال فرونشستن است. و طبق معمول … وقتی جا افتاد و فرو نشست … مدت زیادی بدرازا نخواهد کشید تا تکانی دیگر!! "جنگاوران نور …" "روحهای نور …" "شما در ژرفنای وجود خود می دانید چه کسانی هستید …" "می دانید که چرا اینجا هستید …" "بهمین دلیل ادامه می دهید". اجازه دهید که آن "دانستن" بخوبی شما را به بیند. ما از طریق انرژی "جریان نور" آگاهیم به اینکه هر زمان چقدر فشار می تواند بر شما وارد شود. "ولی اینرا بدانید". "آن روز فرا خواهد رسید که شما همگی بصورتی یگانه آن دانستن را احساس خواهید کرد". چه آنچه که شما اینک "می دانید" … حتی اگر گمان می کنید که نمی دانید … "دانسته"خواهد شد در سطحی روشن و نمایان. آن "احساس" را هم اکنون مجسم کنید … ادامه دهید به مجسم کردن آن "احساس" که همه در سراسر جهان شما ضربان قلبی هماهنگ با ضربان قلب مادرمان کره زمین داشته و شما بمعنی راستین کلمه همه آن قلبها را همچون یک قلب احساس می کنید. چیزها بدنبال یکدیگر بصورت پدیده های طبیعی رخ داده ، "موج عشقی" که تابیده و"احساس" خواهد شد بشکل نمایانی ارتعاشات را تغییر و همه چیز را در انتقالی دیگر بالا خواهد کشید! "شما می دانید که همه آرزوهای شما بسادگی در دسترس شمایند". "شما این را می دانید". "همه آرزوهای شما تنها یک نفس کوتاه از شما فاصله دارند". بلی و ما همچنان کار را ادامه می دهیم. بنظر می رسد که این بهترین کار است! دانستن اینکه بسیار زیادند کسانی که "احساسی" چون من دارند برایم بسی آرامش بخش است. برخی چنین حس میکنند ، برخی نه. اهمیتی ندارد … ولی باید بگویم "دانستن" اینکه من در همه این اوضاع تنها نیستم … "دانستن" اینکه دیگران هم با همه این جریانات در چالشند همانگونه که من برخی اوقات هستم … مرا تشویق به ادامه دادن می کند … چرا که اگر آنها بتوانند … منهم می توانم."ما در واقع جنگاوران نور هستیم. من به اینکه عضوی از این گروه برادری - خواهری عشق هستم بخود می بالم". بیایید با آن روبرو شویم بچه ها … با توجه به ماموریتی که بعهده گرفته ایم این کار بدی نیست. "بدانید" قدرت نور و عشق ما با شدت بر شما می تابد. ما همه آنچه که در توان داریم برای بالا کشیدن شما بکار می بریم حتی اگر بسیاری از آن در این زمان ناشناخته است … چه در حال حاضر باید که چنین باشد. ای عزیزترین دوستان در دورن نور خود باقی بمانید … بگذارید که در درون شما بدرخشد … و مالامال کند شما را از "احساس شادمانی و عشق الهی". "ما شما را عاشقانه دوست داریم". و ما نیز شما را عاشقانه دوست داریم. با عشق و سپاس ** - این خلاصه ایست از گفتار ابر سفید درباره انتقالها ، برگرفته شده از 'گام برداشتن در نور و عشق':هنگامی که تغییری ایجاد می شود ، این گیجی و سردرگمی ضروری است تا همه چیز در همریخته و تغییر ، شکل گیرد … اگر شما بتوانید ماسه ها را در ته بطری در نظر بگیرید ، اگر این حرکت چرخشی بطری انجام نمی شد ، ماسه ها همچنان در جای خود باقی می ماندند. همه دانه های ماسه ها همچنان در کنار ماسه هایی که مدتهایی مدید در کنار آنها بودند باقی خواهند ماند. این چرخش بطری ، ماسه ها را از جای خود بلند می کند. اگر اینک به درون بطری بنگرید آب کدر و آلوده و نه چندان خوشایند به چشم آید. زمانی که چرخش اب پس از رسیدن به حداکثر خود ، رو به آرامش نهاد ، چگونه همه آن دانه های ماسه اشکال دیگری پدید می آورند. آنها در کنار دانه های ماسه دیگری جای می گیرند. دوستان من ، آیا نمی بینید که همه این ماسه ها همیشه بخشی از همان گروه و در همان بطری هستند؟ اینک بواسطه تغییری که خواسته شده ، زمانی که آرام می گیرند هنوز هم بخشی از همان گروهند ، بجز اینکه اینک شخص جدیدی در کنار خود برای سخن گفتن دارند تا حوصله آنها از تماشای خارج ، از تنها یک بخش بطری سر نرود! Website: Blossom Goodchild Translation: Behi لطفا نظرات و پیشنهادات خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید include("voetnoot.php") ?> |